۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

موزائیک ناپل تحریف تاریخ

در پست پیشین در مورد موزائیکی صحبت شد که صحنه ای از نبرد گائوگم را به تصویر کشیده است ، (نبرد داریوش سوم و اسکندر) . این موزائیک اکنون در موزه ملی ناپل در ایتالیا نگهداری میشود .
نگارنده این تابلو که به موزاييک ناپل شهرت‌يافته، ضمن تحقير ايرانيان از جامه‌ي سربازان ايراني ناآگاه بوده است .در نقش موزائیک اسکندر با چهره مصمم و قوی  به قلب سپاه ایران حمله کرده و داریوش سوم را که چهره ای هراسان ومضطرب دارد هدف گرفته.هجوم آوردن اسکندر به ميانگاه ارتش و رويارويي با خود داريوش، چنانکه موزاييک ناپل مي نماياند، دروغي بيش نيست؛ به گفته‌ي خود‌يونانيان داريوش سوم جنگجويي دلير بود و در نبردي تن به تن دليريش را پيروزمندانه به اثبات رسانده بود.
موزائیک ناپل

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

درفش شکوهمند ایران زمین در زمانهای مختلف


درفش شکوهمند ایران در زمان امپراطوری هخامنشی



به گفته هرودوت و گزنفون ارتش ایران در زمان کورش بزرگ و داریوش بزرگ دارای نشانهای برافراشته ای بودند که در راس ارتش قرار میگرفته است .
گزنفون در کتاب آناباسیس خود اشاره نموده است که درفش شاهنشاه ایران عقابی زرین بال با بال های گشوده است که بر نوک نیزه قرار گفته است .  به گفته مورخین این درفش از طلا ساخته شده بوده و بر سر نیزه ای بلند واقع گشته است که در نبردهای ایران با کشورهای دیگر ودر جشن های ملی ایران به احتزاز در می آمده است .
زوناراس مورخ نامدار قرن دوازده میلادی درفش ایران در دوره پیش از کورش بزرگ را ماه و عقابی که خورشید برابر او بوده ذکر کرده است.
درفش شکوهمند ارتش شاهنشاهی کورش بزرگ
درفش شکوهمند ارتش شاهنشاهی داریوش بزرگ

 
بعدها در دوره شاهنشاهی جهانی هخامنشی خورشید و شیر از نمادهای قدرت و شکوه و بزرگی ملت ایران میگردد . کنت کورس نیز خورشید را نماد شکوه و نورانی بودن شاهنشاهی ایران دانسته است. شیر نیز از دیگر نمادهای ملی ما است. بنا به سنگ نگاره های تخت جمشید شیر نماد ایران و گاو یا حیوانات دیگر نماد کشورهای دیگر است . عده ای نیز بر این باور هستند که شیر نشان از سال نو و آمدن بهار دارد و گاو نماد زمستان است و حمله شیر به گاو و پیروز شدن شیر نیز نشانی از نوروز و سال نو است .
خورشید مظهر شکوه ، فر ایزدی و عمر جاویدان در ایران است . و نور خورشید مظهری از قدرت اهورامزداست .
در قرن گذشته درکازادل فاونو واقع در پمپئی موزائیکی از زیر خاکها بیرون کشیده شد که صحنه ای از نبرد ارتش شاهنشاهی داریوش سوم با اسکندر را نشان میدهد. در این نقاشی باستانی درفش ایران به رنگ قرمز یا ارغوانی ترسیم شده است که وسط آن عقابی زرین قرار گرفته است . این اثر برجسته امروزه در دست است و در موزه نگهداری میگردد.
در موزه لوور پاریس جامی موجود است که در یونان قدیم ساخته شده است. در این جام مبارزه یک یونانی با یک سرباز پارسی که درفش ملی ایران را برافراشته است نقش بسته است . مرد یونانی سرباز پارسی را به زیر پای انداخته است است ولی مرد پارسی با اینکه به زیر پای مرد یونانی افتاده ولی هنوز درفش ایران ( که بسیار شبیه درفش کاویانی است ) را بلند نگاه داشته است و نگذاشته که سرنگون شود . زیرا عقیده ایرانیان این بوده که در هیچ شرایطی این نشان ملی نباید به زیر پای بیفتد و سرنگون شود .
درفش در زمان امپراطوری اشکانی
با اندوه بسیار به دلیل آنکه شاهنشاهان اشکانی تاریخ و اقدامات خود را گسترده تبلیغ نکرده بودند و همان اسناد اندکی که از آنان برجای مانده بود توسط شاهنشاهی ساسانی نابود گشت ، اطلاعات ما در این باره بسیار اندک است ولی آنچه مورخین از خرابه های معابد و کاخهای آنان به دست آورده اند درفش ارتش شاهنشاهی و کشوری ایران بنفش و احتمالا با طلا و نقره مزین شده بوده است . پارت ها بدون تردید در قرن دوم میلادی دارای درفشی ابریشمی و بسیار شکوهمند بوده اند . زیرا رومیان بارها در کتب خود بر شکوه این درفش غبطه خورده اند .روی آن نقش اژدهایی نقش بسته بوده . این درفش در بالای نیزه ای بلند قرار داشته است که عده ای بر این باور هستند عقاب در زمان اشکانیان نیز از مظاهر قدرت و شکوه کشوری بود ه است .
درفش در زمان امپراطوری ساسانی
در سنگ نگاره های شاهنشاهی ساسانی ، چندین بیرق ملی به جای مانده است که در هنگام تاجگذاری و لشکر کشی ها برافراشته می شده است . در بیشابور سنگ نگاره ای وجود دارد که متعلق به شاهنشاه شاپور دوم است . پرفسور هرتسفلد آن را رمز گشایی نمود و درفش ملی ایران را در آن روزگار درفشی بلند با پارچه ای دراز تشخیص داد .
آمین مارسلن مورخ نامدار رومی در مورد بیرق ایران در زمان شاهنشاهی ساسانی نوشته است : وقتی ایرانیان میخواسته اند وارد نبرد با دشمنان بشوند بیرق آتشین خود را بلند می نمودند و در مواردی خود شاهنشاه در راس ارتش وارد کارزار میشد.
پرچم شاهنشاه بهرام چهارم از یک میله افقی بلند که دو شراره ضخیم به آن آویزان شده بوده تشکیل گردیده بود . در بالای آن حلقه ای کوچک قرار داشت . به عبارتی می توان گفت که هریک از شاهنشاهان ایران در زمان ساسانی درفش مخصوص خود را داشتند ولی در باطن همگی شبیه به یکدیگر و در کل شبیه همان درفش کاویانی است .
کریستنسن در کتاب تاریخ ساسانیان درباره درفش ایران نوشته است : هرکدام از قسمت های ارتش شاهنشاهی ساسانی را گند می نامیده اند .
تقسیمات کوچتر از آن را درفش و از آن کوچکتر را وشت می خوانده اند .
هر درفش ( یا قسمتی از ارتش ) بیرق خاصی داشته اند که شبیه مربعی بوده است که بر فراز میله ای بلند قرار داشته است . بعضی از شاهنشاهان در میان سپاه بر روی تختی زرین می نشسته اند که درفش های گوناگونی در کنار تخت وی به احتزاز در آمده بوده و بعضی دیگر سوار بر اسب در راس ارتش قرار داشته اند .
در کتبیه ارزشمند نقش رستم که صحنه به خاک افتادن امپراطور روم ( والرین ) در برابر شاهنشاه ایران را نشان میدهد ، شاپور اول با قدرت و شکوهی بی مانند بر روی اسبی نشسته است و امپراطور روم در برابرش به خاک افتاده و در خواست پوزش نموده . در پشت این سنگ نگاره و در پشت نقش شاپور پارچه ای موج دار دیده می شود که همان درفش ایران است .


پیروزی شاپور اول بر والرین

به امید روزی که درفشی شکوهمند کاویانی ، شایسته فرهنگ کهن ایرانی در جهان برافراشته شود

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

پیشینه پرچم هزاران ساله ایران زمین

به خشنودی کورش بزرگ
مفهوم بیرق و هدف از تشکیل آن
بیرق یا پرچم یا درفش یک کشور به علامتی گفته میشود که نشان از مظهر تمدن و ملیت آن کشور دارد . بیرق عموما توسط فرمانده قوا یا پادشاه هرکشوری در لشگر کشی ها استفاده میشده است . پرچم هر کشوری جهت رمز اتحاد بین مردمان آن کشور است که ریشه در پیشینه فرهنگی آن کشور دارد . این نشان بر گرفته شده از باورها ، عقاید و رسوم نیکان آن کشور ، هویت و روحیه ملی مردمان آن کشور است .
واژه درفش در گذر تاریخ:
پیش از اسلام = درفش شکوهمند کاویانی
اوایل اسلام = ربیت و علم و لوا
در زمان مغول = منجوق
در زمان قاجار = بیرق
در زمان پهلوی = پرچم

درفش شکوهمند و سرفراز کاویانی
درفش کاویانی بیگمان یکی از پر ارزشترین پرچمهای جهان است که از روز آفرینش آدمی خوی شهریگری (تمدن ) گرفتن ، برافراشته شده است . زیرا این پرچم چندین برتری به همه پرچمهای جهان دارد و فرادادهایی ( امتیازاتی ) که در آن است در هیچ یک از دیگر پرچمها در سراسر جهان یافت نمی شود .
• این پرچم از دل توده های مردم بیرون آمده و از یک پیشبند چرمی آهنگری دلاور که برای درهم کوبیدن ستم و شکنجه بیدادگران تازی به پا خواست فراهم آمده است .
• این پرچم مردمی است و به دست مردم ساده دل ولی دلیر کوچه و خیابان درست شده و پرچم رسمی کشور به شمار آمده و پذیرفته گشته است. ولی همه پرچمهای دیگر جهان پیمانی ( قراردادی) می باشد که از سوی گردانندگان کشور ساخته و پرداخته شده و به مردم پذیرانده شده اند . تا جایی که میدانیم هیچ پرچمی در جهان با رای مردم و همه پرسی برپا نشده است . از این رو کمتر خواسته مردم در آنها نمایان است ، ولی درفش کاویانی به دست مردم ساخته شده و از میان آنها بیرون آمده است .
• هرکشوری پس از گزینش پرچم برای رنگها و نشانه های آن درونمایه هایی برگزیده است . ولی درفش کاویانی هنگام برافراشته شدن همه درونمایه ( معنا و محتوا ) خود را به همراه داشت ، زیرا در پیکار با دشمن خونخوار و برای سرنگونی او پیشاپیش مردم به پاخواسته به جنبش و چرخش درآمد .
• این پرچم برای آزادی ایران زمین از دست بیگانگان چیره بر آن، از دل توده های مردم به خروش آمده برپا گردید .
• این پرچم زنده کننده ابرتنی ، والایی و گران منشی ( غرور ) درهم کوبیده و نابود شده ایران و ایرانی است .
• این پرچم کهن ترین پرچم جهان می باشد و به دست ایرانیان عامه برافراشته شده است . پس در جهان هیچ پرچمی را نمی توان یافت که این همه فراداد ، به ویژه فراداد نبرد با اهریمن و سرکوبی بیدادگری و رهایی کشور از دست دشمن همه را باهم داشته باشد .
• نشان غرور و سربلندی ملت ایران در میان یونانیان و رومیان و ملتهای باستان آن روزگار است .
• نماد سپاس از گذشتگان کشورمان است و ترجیح ندادن هیچ فرهنگی  به فرهنگ کهن نیاکانمان .
• یکپارچگی و اتحاد اقوام مختلف و کهن ایرانی و ایجاد یک امپراطوری قدرتمند در برابر استکبار جهانی است .
• تندیس و نماد پادشاهی ایران و شکوه ارتش شاهنشاهی ایران در جهان است .

تاریخ نویسان درباره درفش کاویانی چه می نویسند ؟
تاریخ طبری می نویسد که درفش کاویانی از پوست شیر بود و پادشاهان آن را به زیب و زیور بیاراستند و زر و سیم و گوهر بر آن پوشاندند . آن را ( اختر کاویان ) نیز می نامند که جز در کارهای بزرگ نمی آوردند و جز برای شاهزاده ای که به کارهای بزرگ فرستاده میشد ، برنمی افراشتند .
مسعودی در مروج الذهب آن را از پوست پلنگ می داند که بر چوبهای بلند می آویختند و او درازایش را دوازده و پهنایش را هشت ارش نوشته است . هر ارش از نوک انگشت تا آرنج دست است .
در برهان قاطع و فرهنگ جهانگیری آمده است که درفش کاویانی چرمی از پوست پلنگ یا ببر بوده است که آهنگران هنگام کار بر میان می بستند و کاوه آهنگر آن را بر سر نیزه کرد و به نبرد با ضحاک پرداخت.
استاد کارمن می نویسد که از سنجش سه بن مایه به دست آمده ، تخت سنگ کنده کاری شده پمپئی، سکه های دودمان " فرته کاره " و شاهنامه فردوسی چنین برمی آید که درفش کاویانی تکه چرمی پاره چهارگوشی بوده که بر بالای یک نیزه آویخته شده و نوک نیزه از پشت آن به سوی بالا نمودار بوده است. بر روی این چرم آراسته و ابریشم و گوهرهای ناب ، ستاره ای میدرخشیده است. این درفش چهار پره داشته است که در هسته آن دایره کوچکی دیده میشود و در بالای آن همین دایره به چشم میخورد . در بخش پایینی چرم ، چهار رشته نوار به رنگهای گوناگون سرخ و زرد و بنفش آویخته شده است که در نوک آن گوهرهای ناب آویزان میباشند.
در نمایشگاه باستانی لوور پاریس در بخش ایران کاسه هایی یافت میشوند که در ته آن درفش کاویانی نقش شده و بر روی آن نوشته است : 4600 سال پیش از زادروز مسیح ، بدین گونه دست کم کهن بودن درفش کاویانی تا 6600 سال پیش میرود . فردوسی بزرگ زمان درفش کاویانی را با احتساب نخستین شاهنشاهی ایرانی ( پیشدادی و کیانی ) در همین حدود دانسته است :

میان سپاه کاویانی درفش
به پیش اندرون تیغهای بنفش
درفش شاهنشاه با بوق و کوس
پدید آمد و شد زمین آبنوس
یکی زرد خورشید پیکر درفش
سرش ماه زرین غلافش بنفش
درفش کاویانی چگونه برپا گردید ؟
فردوسی طوسی استاد سخن از درفش کاویانی بارها از " اختر کاویانی " یاد کرده است و در برپاخیزی کاوه آهنگر چگونگی درست شدن آن را بازگو میکند که چنین است :
پس از آنکه کاوه آهنگر در بارگاه ضحاک ماردوش به بزرگان بی خرد پیرامون ضحاک می تازد و نامه ای را که آنها برای این خونخوار بیدادگر دستینه ( امضا ) کرده و او را مردی نیکوکار ، نیک سرشت ، برجسته و مردمدار شناسانده بودند از هم میدرد ، همراه فرزندش از بارگاه بیرون می رود و به میان توده های به خشم آمده میدود و با پاره کردن پیشبند چرمین خود و بر نیزه کردن آن ، پیکاری سهمگین و دشمن کوب را پی می ریزد که در این باره فردوسی بزرگ چنین می سراید :

چو کاوه برون شد زدرگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه
همی برخروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه زبازار برخواست کرد
کاوه به سوی فریدون می شتابد و اورا می یابد و به یاری مردم او را پادشاه ایران زمین میخوانند از این رو فریدون با رایزنی مردم با درفش کاویانی که بر سرنیزه به جنبش درآورده بودند به همراه مردم پرخروش بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست سپس مردمان آن را غرق در زر و سیم و گوهری تابناک می کنند .
این چرم بی ارزش پیشبند آهنگری ، بدینگونه برجسته ترین و بزرگترین پدیده فروزانی میگردد که بر تارک می نشیند و پرتو می افشاند . از آن پس هر پادشاهی که به تخت می نشیند و تاج شاهی بر سر مینهد به آن سوگند یاد میکند و بر پهنه آن زر و سیم و گوهر می افشاند و بر آن ارج بیکران می نهد و آن را می ستاید و بر فراز سر می افرازد و آن را نماد شکوهمند آزادگی و یکپارچگی و نیرومندی کشور به شمار می آورد .
رنگهای درفش کاویانی :
بررسی ها و پژوهشهای گسترده نشان میدهد که درفش کاویانی چرم پاره چهار گوشی بوده که بر بالای یک نیزه که نوک آن از پشت نمایان بود آویزان میشده است . در میان درفش یک ستاره بزرگ یا چهارپره به چشم میخورد که به چهارگوشه آن پایان میافته است . در بالای آن اختر دیگری یافت میشد که چنبره کوچکی بود .
بدینگونه در درفش کاویانی دو ستاره در میان و بخش بالایی یافت میشده است . در زیر آن در همه گوشه و کنارهایش رشته نوارهایی که گویی تا پنج تا میرسید ، آویزان بوده است که به زر و سیم و گوهرهای تابناک و ناب زیوربندی شده بودند .رشته های آویزان شده بخش زیرین چرم چهارگوش به سه رنگ سرخ و زرد و بنفش آراسته بودند .
فردوسی برگزیدن این سه رنگ را از آن فریدون میداند که خود درفش کاویانی را نیز به زر و زیور و دیبای رومی و ابریشم و پرنیان نیز آذین بندی نمود :

فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش
..........
هواشد بسان پرند درفش
زتابیدن سرخ و زرد و بنفش
درونمایه رنگ های درفش سرفراز کاویانی چیست؟

رنگ سرخ ، رنگ روز " تیر " سومین روز هفته ایرانیان باستان است که امروز به آن چهارشنبه میگویند "تیر" نام فرشته باران نیز می باشد و به یاری و کوشش های اوست که زمین از ریزش باران بهره مند و کشتزارها و مرغزارها سیراب و سبز و خرم می شوند . این رنگ نماد شکوه و توانایی ، خروش و جوشش ، پایداری برای پاسداری و نگهبانی از مرز و بوم است .
این رنگ روی پرچم کنونی که در زمان قاجاریه با دو رنگ دیگر سپید و سبز که نشانه خانواده بنی امیه و بنی هاشم می باشد دیده می شود .
رنگ زرد :
رنگ زرد، رنگ روز "مهر" پایان هفته است که امروز به آن یکشنبه می گویند . این روز نام فروغ و روشنایی را با خود دارد زیرا زادروز مهر تابناک می باشد . این رنگ نشان پاکی و نیکخواهی ، نمایانگر فر و بزرگی ، روشنگر گران منشی و سروری و بازگوگر درخشندگی ، فروزش و روشنایی است .
رنگ بنفش :
رنگ اورمزد چهارمین روز هفته است که امروز به آن پنج شنبه می گویند . این رنگ نشانه جنگاوری و دلیری و نبرد سرسختانه با دشمن و پیکار در راه آزادی کشور و نگهبانی از یکپارچگی و شکوه آن است .

درفش کاویانی که نماد فر و شکوه آزادی و سربلندی و بزرگی ایران بود بدبختانه در هزار و چهارصد سال پیش در تازش تازیان به ایران از دست رستم فرخزاد سپهسالار ارتش ایران بر زمین و افتاد و دیگر برافراشته نشد و این اندوه بر دل افسرده ایران پرستان همچنان برجا ماند .
امروز بسیاری آن را به دست فراموشی سپرده اند ، گروهی آن را به یاد نمی آورند ، دسته ای آن را نمی شناسند و برخی بی انگار مانده اند ....
که همه اینها سخت درد آور و تلخ و رنج دهنده اند .
امروز روزی است که این درفش سرفرازی که هزار و چهارصد سال است سرنگون شده و با فروافتادن خود، بدبختی و سیه روزی برای مردم و کشور ما آفریده است، دوباره برپا گردد تا فرخندگی و بزرگی و گران منشی از دست رفته دوباره به چنگ آید .
امیدواریم همه ایران پرستان به یاری برخیزند و برای دوباره زنده کردن دلاوریها و جانباختگان راه ایران نیرو و توانایی مردمی و نیکوخواهانه نیاکان سربلندمان ، گذشتها و رادمردیها و مهربانیها و مهرورزیهای بزرگان و بهمنشان نیک نژاد و تباران والاگوهرمان و سرانجام برای سرداران دلیر و سپهسالاران جانباز آریایی که از مرز و بوم مهر و اهورا پاسداری نموده و در این راه گاه جان باخته اند ، نماد شکوهمندشان را که به آن سرفراز و خوشبخت بودند از نو بر افرازند .
در این راه جوانان باید پیشگام شوند و درفش کاویانی باید بر دوش دختران و پسران جوان برافراشته گردد .

به امید این روز بزرگ .



۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

فروهر

نگاره فروهر باستانی ایران



هر کشور و ملتی نشانه و سمبلی ویژه خود دارند ایرانیان یکی از کهن ترین مردمانی هستند که سمبولی بسیارشگفت انگیز و سرشار از دانش و فرهنگ و خرد از خود به جای گذاشته اند که با اندوه فراوان بسیاری از ما ایرانیان از آن نا آگاه هستیم . این نشان ” فره وشی” یا ” فروهر” نام دارد که قدمت آن بیش از 4000 سال تخمین زده شده است . تاریخچه فره وشی یافروهر به پیش از زایش زرتشت بزرگوار این پیر و فیلسوف خرد و فرهنگ و دانش جهان باز میگردد . سنگ نگاره های شاهنشاهان هخامنشی در کاخهای پرسپولیس و سنگ نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکایت از آن دارد . نکته بسیار شگفت انگیز این نشان ملی ما ایرانیان آن است که تک تک این نشان دارای مفهوم دانشی نهفته است . اینک به تشریح این نشان ملی می پردازیم:


شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر با ارزشترين جزء وجود انسان است چون اين جزء ذره ايست از هستي بي پايان اهورا مزدا که هنگام زايش براي راهنمايي روان و رهبري آن به صورت کمال در وجود يک انسان جايگزين شده و پس از مرگ هم با همان پاکي و درستي به اصل خود(اهورا مزدا )ميپيوندد.
شکل فروهر:


تصوير پيرمرد بالداري نمايانگر شکل فروهر است و در حال حاضر به عنوان نشانواره دين زرتشت بکار ميرود.اما اين شکل سابقه اي چندين هزار ساله داشته ، و نظاير آن در کتيبه اقوام گوناگون ايراني وجود دارد.ولي شکلي دقيقا به همین  صورت موجود، در کتيبه هاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده ميشود.

شرح اجزاي مختلف سمبل فروهر:
اين شکل از 7 قسمت به وجود آمده که بر طبق شماره آنها را توضيح ميدهم:

1- سر
که به شکل پير سالخورده‌ و جهانديده و گرم و سردروزگار چشيده که در حلقه يا چنبره زمان تجربه آموخته و با بدي‌ها و ناپاکي‌ها پیکار کرده و مراحل ترقي و کمال را با متانت و صبر وشکيبايي طي کرده. نگاره فروهر از سر تا به کمر به صورت پيرمردي جهان ديده با کمال و تجربه و دانايي است ترديدي نيست که نورانيت انسانها به خاطر نزول نور ايزدي بر دل آنهاست و هر که اين نور را همراه داشته باشد انسان کامل است پير موجود در نگاره فروهر تمثيل و نماد انسان کامل است .

2-دست راست :
دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که این اشاره به ستایش “دادار هستی اورمزد” خدای واحد ایرانیان دارد که زرتشت در حدود 4000 سال پیش آنرا به جهان هدیه نمود . در نگرش زرتشتي خداوند داراي جاي خاصي نيست اما از انجا که بشر همواره نيروهاي برتر از خود را در طبقه ي بالاتر مي انگارد، از اين رو شکل، اهورا مزدا را در بالا نشان ميدهد .

3- دست چپ :
چنبره ای ( حلقه ای ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند . مورخین حلقه های ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره میدانند و آنرا یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است . زیرا زن و شوهر نیز با دادن چنبره ( حلقه ) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند . در بين دختران و پسران ايراني پيمان زناشويي با دادن حلقه اي انجام ميشده که همانند شکل فروهر در دست چپ قرار ميگرفته . اين رسم هم اکنون هم پابرجاست .

4-بالها :
بالهای کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اورمزد دادار هستی خدای واحد ایرانیان است  . بال هاي فروهر باز است .چون با ديدن بالهاي باز ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده، و از اين حکايت دارد که انسان همواره بايد به سمت پيشرفت و بلندي و سرافرازي حرکت کند.هر بال از 3 بخش تشکيل شده است که اشاره به سه دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان “اشو زرتشت” دارد . که بی شک میتوان گفت تا میلیونها سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است  انديشه نيک ، گفتار نيک و کردار نيک و از مشاهده اين سه بخش متوجه ميشويم که پيشرفت و ترقي بايد از راه درست يعني انديشه، گفتار و کردار نيک اتفاق بيفتد تا انسان را به سوي سربلندي و سرافرازي هدايت کند.

5- دايره ميان شکل:
در میان کمر پیرمرد ایرانی یک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به ” دایره روزگار” و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار بگیردو نشاندهنده بازگشت کردار انسان به وي ميباشد .

6- دو رشته آويخته:
دو رشته از چنبره ( حلقه ) به پایین آویزان شده است که نشان از دو عنصر باستانی ایران دارد . یکی سوی راست و دیگری سوی چپ . نخست ” سپنته مینو” که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری “انگره مینو” که نشان از نیروی شر و اهریمنی است . انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار نیک – گفتار نیک – پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود .

7- انتهای لباس :
انتهای لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران که قدمتی بیش از 4000 سال دارد به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک – گفتار نیک – پندار نیک دارد . پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال رسیدن از دید اشو زرتشت همین سه فرمان است . که دیده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است را برای خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است .

این تنها گوشه ای از آثار نیاکان گرامی ماست که امروز وظیفه ماست از آن پاسداری کنیم . به امید روزی که ایرانی به هویت ملی خویش بازگردد . اینجا تنها آرزوی داریوش بزرگ که در سنگ نبشته های خود به جای گذاشته است به حقیقت می پیوندد :


خداوند این کشور (ایران ) را از گزند دشمن – دروغ و خشکسالی به دور نگه دارد

ایدون باد